می‌شود ساعت‌ها به این آهنگ تماشای قایق‌ها گوش داد. (

دانلود آهنگ)
حسی درون بعضی روزهاست که خاطرات را سوراخ می‌کند.‌

هیچ‌کدام این قرص‌ها خواب آور نیست. فلوکستین حتا توصیه پزشکی منع رانندگی بعد از مصرف ندارد. گاباپنتین تا حدی خواب آورست. این تا حدی احتمالا در حد یک خمیازه‌ست. می‌ترسم به پلی لیست گوشی‌ام نزدیک شوم. نصف آهنگ‌ها پشت‌شان کلی نوستالژی‌ست و مابقی هم حالم را خوب نمی‌کند. یک مدت است، که به یک روز خاص فکر می‌کنم. می‌دانم فکر کردن بی‌فایده است. نه، من آن آدم نیستم. روزها شباهتی ندارند. هیچ چیز قابل لمس نیست. شاید فردا که از خواب پاشدم، دیگر به آن روزِ خاص فکر نکنم. به وبلاگ یکی از دوستانم سر زدم. اصرار داشته از خانه خارج نشویم و نگذاریم عزیزانمان خارج شوند. هوم. حالا یادم آمد بیش از یک هفته‌ست ندیدم‌شان.
حسی که این روزها دارم چیزی شبیه غوطه‌وری‌ست. غوطه‌وری در روزهایی که خیلی ازشان گذشته. و دربه‌در دنبال حسی هستم که گم شده.
می‌گوید: من واقعا عاشق تو بودم.
دلم می‌خواست به او بگویم که من هنوز دوستت دارم. و دلم برای روزی تنگ شده، که کنار داروخانه به من زنگ زدی و من برای اولین بار صدایت را شنیدم. سال‌ها گذشته. سال‌ها گذشته.
کاش می‌شد تو را سخت در آغوش گرفت. کاش می‌شد یک کپی از تو می‌ساختم و آن را نگاه می‌داشتم برای روزهای مبادا. برای همین روزها که نیستی. یا آن روز که لابه‌لای قفسه‌های شهرکتاب انگار توی دنیای دیگری بودم که یکدفعه سامان صدایم زد و چقدر آن روزها غمگین بودم. و حتا نمی‌دانستم تو وجود داری. یکی دوسال قبل از آن بود که صدایت را بشنوم. نمی‌دانم اگر آن روزها بودی چقدر همه چیز متفاوت بود. یا جایی در کودکی‌هایم وقتی مادر نبود. و من فقط آسفالت داغ و یک غروب یادم مانده با بچه‌هایی که توپ را میان بازوهایشان گرفته بودند و می‌رفتند سمت خانه‌های‌شان. پیراهن‌های راه‌راه. رنگ‌ها سیاه و سفید. اگر آن روزها بودی، دوسال کوچکتر از من. آیا من را می‌شناختی؟ دوستم داشتی؟ چقدر زندگی کرده‌ایم. چقدر بزرگ شده‌ایم. چقدر دور شده‌ایم. یا وقتی توی پارک رومه را باز کردم و اسمم را در میان قبول شدگان کنکور دیدم. هوا گرم بود و شلوغ. شلوغ‌. حالا تصور می‌کنم اگر تو کنارم روی آن نیمکت نشسته بودی. آیا چشم‌هایت می‌درخشید؟ عجیب است که تمام آن سال‌ها تو وجود داشتی و جایی در این دنیای به شدت بزرگ، به شدت خالی، زندگی می‌کردی و من خبری از تو نداشتم. آیا می‌شد آن روزها هم دوستم می‌داشتی؟ چرا سرنوشت نشانی از تو نداشت. چقدر قلبم از تصورت آه می‌کشد. چقدر ضربان داری تو.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها